|
||
با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه های جنوب شد. سردار حاج عبدالله عربنجفی از فرماندهان دوران دفاع مقدس تیپ 12 قائم آل محمد (عج) و همچنین فرمانده لجستیک تیپ قائم آل محمد بعد از دفاع مقدس بود. سردار شهید حاج عبدالله عربنجفی در سن39 سالگی به فیض شهادت نائل شد و در گلزار شهدای کلاته خیج به خاک سپرده شد. یکی از همرزمانش در عملیات مرصاد روایت می کند: شهید حاج عبدالله عرب نجفی در عملیات مرصاد، فرمانده گردان کربلا بود. پسر دوازده ساله اش را هم با خودش آورده بود . از همان اول کار توی تنگه ماندو حتی روی ارتفاع هم نیامد. با اینکه تیر بار دشمن لحظه ای امان نمی داد قد راست ایستاده و با صدای گرمش به بچه ها روحیه می داد. و به آنها می گفت (( بعد از خدا امیدم به شماست . یک لحظه هم از آنها غافل نشوید بهشان امان ندهید و...)) ترس این را داشتم که هدف قرار گیرد. هرچه می گفتم: شما هم هم یک اسلحه بردار می گفت :اگه لازم بشه از اسلحه شما استفاده می کنم. شاید از تنها چیزی که ترس نداشت مرگ بود. از روز اول جنگ بند پوتین هایش را بسته بود. خودش را به خطر می انداخت تا مجروحین را به عقب بیاورد حتی جنازه شهدا را مثل پدری دلسوز کول می کرد و می آورد. همیشه می گفت من لیاقت ندارم که فرمانده این بچه ها باشم. اینها همه نماز شب می خوانند. اون وقت من به آنها دستور می دهم من از روی هر کدام از آنها خجالت می کشم. فرازی از وصیت نامه سردار شهید حاج عبدالله عربنجفی ای مردم هر انسانی از تقوی به خدا می رسد و به درگاه خداوند بی تقوایان راه ندارند پس تقوی را پیشه کنید. برادران اسلام غریب است اسلام را در هر حال یاری کنید و بدانید که خداوند با صابران است. و اما ای برادر مسئول شما هر مسئولیتی که بر عهده داری خدای تبارک و تعالی را نظاره گر اعمال و رفتار خود بدان که مولی علی(ع) فرمودند حق را بگویید هر چند به ضررتان باشد. مردم را دلسرد نکنید که خداوند شما را نخواهد بخشید.
|
شــــــهدای روستای مکی(کوهسرخ کاشمر)
نوشته شده توسط : nikdel - تاریخ : یکشنبه 94/2/27 ساعت 10:37 ع
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سردار سلیمانی کیست؟
+ 3.
+ t
+ سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند ترحم بر من مسکین نکردند سواران از سر نعشم گذشتند فغان ها کردم ، اما بر نگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان ، این چه سودا بود با من رفیقان ، رسم همدردی کجا رفت ؟ جوان مردان ، جوانمردی کجا رفت ؟ مرا این پشت مگذارید بیتاب گناهم چیست ؟ پایم بود در خاک اگر دیر آمدم ، مجروح بودم اسیر قبض و بسط روح بودم در باغ شهاد
+ در باغ شهادت رانبندید * به ما بیچارگان زان سو نخندید
+ در باغ شهادت رانبندید * به ما بیچارگان زان سو نخندید
+ g
+ سالروز آزادی خرمشهر مبارک
+ دلم تنگ شهیدان است امشب که همرنگ شهیدان است امشب من از خون شهیدان شرم دارم که خلقی رابه خود سرگرم دارم زمن پرسید فرزند شهیدی که بابای شهیدم را ندیدی به من میگفت مادر او جوان بود دلیر و جنگجو وپر توان بود نمیدانم چه سودائی به سر داشت
+ شــــهـــدای روســـتای مکـــی@};- @};- @};-